-
خدایا دوست دارم
شنبه 3 دی 1390 12:30
خدایا دوست دارم من لبریز از توام شکر که دارمت شکر که تو شادی هاو غصه هام هستی ... خدایا تو انطور که من میخواهم هستی مرا انطور کن که خود میخواهی!!
-
خدایا دلم تنگته با اینکه همیشه هستی ولی باز خیلی دلتنگتم
شنبه 3 دی 1390 11:21
-
جمعه یعنی انتظار
جمعه 2 دی 1390 13:27
جمعه یعنی انتظار جمعه یعنى یک غزل دلواپسى***جمعه یعنى گریه هاى بى کسى جمعه یعنى روح سبز انتظار***جمعه یعنى لحظه هاى بى قرار بى قرار بى قراریهاى آب***جمعه یعنى انتظار آفتاب جمعه یعنى ندبه اى در هجر دوست***جمعه خود ندبه گر دیدار اوست جمعه یعنى لاله ها دلخون شوند***از غم او بیدها مجنون شوند جمعه یعنى یک کویر بى قرار***از...
-
یامهدی
پنجشنبه 1 دی 1390 16:21
مهدی جان... امروز فقط بیا من روی زمین، هیــــچم بیــــــــا مگر آدم شوم همان شوم که تو می خواهی... ...................................................................................
-
۷٪
یکشنبه 27 آذر 1390 09:26
بایادخدا یک مردِ روحانی، روزی با خداوند مکالمه ای داشت: "خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب...
-
و ای عشق
پنجشنبه 24 آذر 1390 12:41
بقیه الله خیرلکم انکنتم مومنین و ای عشق ادرکنی! امشبم مثل همیشه هست ! بازسرمیزندتنهایی٬بازمی ایددلتنگی! بانبودنش چه کنیم؟؟ هراسی ندارم باهاش رفیقم این روزاا...
-
خاطرات دیروز
یکشنبه 20 آذر 1390 10:26
قایق کاغذی دلم میسوزه از اون حرفای دیروزت از اون عشق دروغی که میساختیم روی آب یه تیکه کاغذ شبیه یه دونه قایق به یاد بچگی مینداختیم روی آب چه زود شدن خاطره انگار همین دیروز بود دویدن تو کوچه ها پریدن از درختا یادت میاد دفتر مشقای فارسیمون یا دفتر دیکتمون آخ وقتی تموم میشد کاغذاش واسه نوشتن مشقامون چه شاد بودیم واسه...
-
متا ترانا ونراک
جمعه 18 آذر 1390 12:22
بایاد خدا بیا مهدی دوست دارم ببینمت کی میشود ایا؟؟ اگرتونباشی امدن صبح هیچ لطفی ندارد؛اگر تو نباشی ترانه هایم رادر رود خواهم ریخت .ای اینه عاطفه ها ٫ای پرخاطره تراز رود نیل همیشه برای توخواهم نوشت .اگر روزی تورا ننویسم دل ابی خودکارم برایت تنگ میشود. خطوط دفترم نام مقدست رااز بر کرده اند ولی تونیامدی.. مهدی فاطمه مونس...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 16 آذر 1390 11:24
بایاد خدا سلام خوبین ؟انشالله که تا حالا خوب عذاداری کردین وواسه ماهم دعا.. دلم گرفته چون دهه اول محرم خیلی پرشور ٫امسال خیلی چسبید ولی باز کمه .انشاالله که تا محرم اینده زنده ایم و مهدی فاطمه روضه خونمون . حسین دلم رو بردی من وتو اخر حرم نبردی..
-
سلام برحسین زهرا
شنبه 12 آذر 1390 13:21
هر کس کربلا را عشق می ورزد، باید فاصله خویش را تا کربلا اندازه بگیرد!! و از خویش بپرسد بر لب فرات زندگی، تا کنون چند بار بخاطردیگران از خود گذشته است!!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 آذر 1390 13:25
با یاد خدا تو که آهسته میخوانی قنوت گریه هایت را , میان ربنای سبز دستانت دعایم کن ! ... باز امشب میخواهم با یار و یاور همیشگی ام خلوت کنم ... در این حس عاشقانه... لذت صحبت با دوست , با یگانه ی هستی به راز و نیاز بپردازم... تنها یاوری که هیچگاه از صحبت با او نا امید نشدم و تنها کسی که به راستی حرفهای عمیق قلب و روحم را...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 آبان 1390 15:33
خدایا .. من همانی هستم که وقت و بی وقت مزاحمت می شوم همانی که وقتی دلش می گیرد و بغضش می ترکد، می آید سراغت من همانی ام که همیشه دعاهای عحیب و غریب می کند و چشم هایش را می بندد و می گوید من این حرف ها سرم نمی شود. باید دعایم را مستجاب کنی همانی که گاهی لج می کند و گاهی خودش را برایت لوس می کند همانی که نمازهایش یکی در...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 مهر 1390 15:56
وچقدر دلم گرفته است نمیدونم از کی واصلاچرا؟ شایدازخودم ٬دوستانم٬ اطرافیانم وشایدازنزدیکترینم...........چقدرزندگیمون سخت شده ٬حتی دوستی ودوستداشتنم شده یارانه ای ٬نمیشه زیادی کسی رودوست داشت جریمه میشی !!وای که چقدرنفس کشیدن سخت تواین دنیا..
-
باتو
چهارشنبه 20 مهر 1390 12:58
به نام او... برای من فقط یک نگاه تو همین قدر که بدانم هستی کافیست..حالاهمین جا وهرجاکه نباشی وباشم "یک حس اشنا باخودمیبرم وفریادمیزنم که هستم باتو ..کنارتو!!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 مهر 1390 15:43
خیال کردم درساحل دریا باخدا قدم میزنم ؛دراسمان تصویری اززندگی خوددیدم ٬همه جا دوردپادیدم یکی از ان من ودیگری جای پای خدابود..وقتی دراخرین تصویر زندگیم روی شنهانگاه کردم دیدم که گاهی فقط یک ردپامیبینم ٬دریافتم که اینها درسخت ترین مواقع زندگیم بوده !! برای رفع ابهام ازخداپرسیدم : خدایا فرمودی که اگربه توایمان اوردم...
-
دلنوشته
دوشنبه 18 مهر 1390 10:26
واژگان دلت چرا دست نخورده مانده است، کلمات شوق زندگی را در تو جاری می کنند، پس چرا فراموش کرده ای تا از آنها استفاده کنی. هرجا و به هرکس می رسی با ادبیات کهنه ای که از اطرافیانت آموخته ای صحبت می کنی. حال آنکه تو در قلبت زیباترین کلمات را نادیده گرفته ای. . . باید یاد بگیری که با هرکس به زبانی تازه سخن بگویی. . . باید...
-
واژه های باران
چهارشنبه 6 مهر 1390 19:07
به نام خدا نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند مثل آسمانی که امشب می بارد.... و اینک باران بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند و چشمانم را نوازش می دهد تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم جیرجیرک ها صدای جیر جیرک ها به گوش می رسد سکوت را نوازش می دهند و جای خالی آدم های شب نشین را با نگاهی معصومانه پر می کنند من و...